درس هفتم جامعه شناسی دوازدهم انسانی
نابرابری اجتماعی
در این درس می آموزیم:
-شناخت مفاهیم تفاوت
-نابرابری و انواع نابرابری
– شناخت رویکردهای به نابرابری اجتماعی که در علم جامعه شناسی وجود دارد.
-شناخت مفهوم قشر بندی و مزیت اجتماعی و در نهایت نشان دادن نقطه قوت جامعهشناسی انتقادی در مطالعه نابرابری اجتماعی
تفاوت
افراد از جنبه های مختلف با یکدیگر متفاوت هستند، انسان ها از نظر قد، وزن، جنس، رنگ پوست، توانایی ها جسمی وذهنی، قدرت سیاسی، ثروت، تحصیلات، لهجه، زبان و …. با هم تفاوت دارند.
با دقت در تفاوت میان افراد مشخص می شود که همه تفاوت ها از یک نوع نیستند.
تفاوت اسمی: نمیتوان افراد را براساس این تفاوتها رتبهبندی کرد.
زن و مرد از نظر جنسیت با یکدیگر متفاوتند، اما هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند.
تفاوتهای رتبهای: میتوان افراد را بر اساس این تفاوت ها رتبهبندی کرد.
افراد در قد، هوش، ثروت و تحصیلات با هم تفاوت دارند؛ یعنی برخی افراد کم تر و برخی افراد بیشتر از این ویژگی ها برخوردارند.
نابرابری
برخی نابرابریها طبیعی هستند مانند نابرابری افراد در قد و ضریب هوشی، اما برخی نابرابریها مانند نابرابری در تحصیلات و ثروت،اجتماعی هستند؛ یعنی در جامعه ایجاد می شوند.
نابرابریهای طبیعی: صرف نظر از زندگی افراد در جامعه و به طور طبیعی وجود دارند
نابرابریهای اجتماعی: در جامعه ایجاد می شوند.
جامعه شناسان در مطالعه نابرابری های اجتماعی ، به قشربندی اجتماعی در جوامع توجه دارند و از نظر آنها ، علت نابرابری های اجتماعی این است که مزایای اجتماعی ( ثروت، قدرت و دانش ) به صورت نابرابر میان افراد توزیع شدهاند؛ بنابراین برخی افراد در بالای سلسله مراتب اجتماعی قرار میگیرند و برخی افراد در پائین آن.
برای پاسخ به پرسش فوق، باید رویکردهای متفاوتی را مورد مطالعه و بررسی قرار داد.
رویکرد اول : مدل لیبرالی (موافقان قشربندی اجتماعی)
برخی جامعه شناسان معتقدند که نابرابری اجتماعی برای بقای جامعه ضرورت دارد.
از نظر این گروه از جامعه شناسان، نابرابری اجتماعی از تفاوتها یا نابرابریهای طبیعی ناشی میشود.
باورهای جامعه شناسان طرفدار مدل لیبرالی
-موافق قشربندی اجتماعی هستند.
– معتقدند از گذشته تا کنون ، هیچ جامعه ای بدون قشربندی اجتماعی نبوده است.؛ یعنی قشر بندی پدیده ای است که در همه زمان ها و مکان ها وجود داشته است.
– بر این باورند که نابرابریهای اجتماعی نتیجه تفاوت ها یا نابرابریها طبیعی هستند، بنابراین عادلانه اند.
– با طبیعی دانستن قشر بندی اجتماعی ، نقش انسان ها و جوامع را در پدید آمدن و ادامه یافتن قشربندی اجتماعی نادیده میگیرند و تغییر در آن را چندان امکان پذیر نمی دانند.
– با تاکید بر کارکردهای قشر بندی، آن ها را تائید و تثبیت می کنند.
انتقاد به مدل لیبرالی
جامعه شناسان پیرو این رویکرد ، این واقعیت را نادیده می گیرند که نابرابری های اجتماعی همیشه نتیجه نابرابری هایطیبعی نیستند.
منتقدان رویکرد نخست می گویند شاید بتواند نقطه آغاز شکل گیری نابرابری های اجتماعی را توجیه کند، اما نمی تواند نابرابری اجتماعی میان افرادی که در طبقات اجتماعی مختلف متولد می شوند را توضیح دهد.
در هر جامعه ای ، برخی از افراد در طبقه بالا و برخی دیگر در طبقه پائین متولد می شوند، یعنی نقطه شروع رقابت میان افراد یکسان نیست مثلا کودکانی که در طبقه بالای جامعه متولد می شوند، در مقایسه با کودکانی که در طبقه پائین متولد
می شوند. از امکانات آموزشی بهتری برخوردارند ؛ بنابراین یک نابرابری اجتماعی مقدمه نابرابری اجتماعی بعدی می شود نه یک تفاوت یا نابرابری طبیعی .
رویکرد دوم: مدل کمونیستی ( مخالفان قشربندی اجتماعی)
جامعه شناسان طرفدار این رویکرد برخلاف رویکرد اول (مدل لیبرالی)، مخالف قشربندی اجتماعی هستند.
باورهای جامعه شناسان طرفدار مدل کمونیستی
–معتقدند نابرابری های اجتماعی ناشی از تفاوت ها و نابرابری های طبیعی نیستند ، بلکه نتیجه روابط سلطه جویانه میان انسان ها هستند و از این رو باید با آنها مبارزه کرد.
– عدالت اقتصادی را مهم می دانند و معتقدند که عدالت ، با توزیع برابر ثروت برقرار می شود.
– بر این باورند که مالکیت خصوصی موجب برقراری روابط ظالمانه میان افراد شده و نابرابری اجتماعی ایجاد کرده است، بنابراین برای ایجاد برابری ، باید مالکیت خصوصی را از میان برداشت . مخالفان قشر بندی گمان می کنند که اگر مالکیت خصوصی از بین برود ، دیگر طبقه پائین نخواهیم داشت و همگان شرایطی یکسان پیدا می کنند.
– عقیده دارند قشربندی اجتماعی توسط انسان ها پدید آمده و تداوم یا تغییر آن به دست خود آن هاست .
– تاکید آنها بر معایب قشربندی نشان می دهد که خواهان از میان برداشتن قشربندی هستند.
انتقاد به مدل کمونیستی
با حذف مالکیت خصوصی، انگیزه رقابت از بین می رود؛ زیرا این امر سبب می شود تلاش و شایستگی بیشتر افراد کوشا و توانمند نادیده گرفته شود.اگر چه در این رویکرد، نقطه شروع رقابت ها یکسان می شود، اما به دلیل از بین رفتن انگیزه رقابت، راه پیشرفت مادی ، مسدود می گردد. رقابت میان اشخاص برای رسیدن به جایگاه اجتماعی یا مادی بالاتر ، بلوغ فکری و اجتماعی آن ها را به دنبال دارد.
رویکرد سوم: مدل عدالت اجتماعی (رویکرد عادلانه)
طرفداران عدالت اجتماعی معتقدند هیچ کدام از دو رویکرد قبل، عادلانه نیستند.
مدل لیبرالی عادلانه نیست زیرا:
این واقعیت را نادیده می گیرد که افرادی که در طبقه اجتماعی پائین متولد میشوند، حتی با داشتن شایستگی و تلاش برابر، به سادگی امکان رقابت با افرادی که در طبقه اجتماعی بالا متولد می شوند، ندارند.(در رویکر نخست نقطه آغاز رقابت عادلانه نیست)
مدل کمونیستی عادلانه نیست؛ زیرا:
در این رویکرد، افراد توانمند و کوشا به اندازه استحقاقی که دارند، از مزایای اجتماعی برخوردار نمی شوند.(در رویکرد دوم، نقطه پایان رقابت عادلانه نیست)
در رویکرد عادلانه
–مالکیت خصوصی لغو نمی شود اما جامعه، وظیفه دارد که امکان رقابت را برای همگان فراهم سازد و نقطه شروع رقابت را یکسان نماید.
– بدین منظور دولت به نمایندگی از جامعه موظف است، نیاز های ضروری همه افراد (خوراک – پوشاک – مسکن ) را تامین نماید.
– با این اقدامات همه ی کودکان از امکانات اولیه برای پیشرفت برخوردار شده و می توانند بر اساس توانمندی های خود به رقابت بپردازند.
– دولت تلاش میکند با گرفتن مالیات از ثروتمندان و استفاده از آن برای رفع فقر، نابرابری را در جامعه کاهش دهد.
مزایای مدل عدالت اجتماعی
– نه به رهاسازی مطلق موافق است و نه با کنترل مطلق.
– نه اجرای عدالت را به دست نامرئی بازار میسپارد و نه دخالت همه جانبه دولت را میپذیرد.
– طرفداران این رویکرد به دنبال برقراری عدالت اجتماعی هستند؛ اما به بهانه عدالت اجتماعی، آزادی افراد و امکان رقابت میان آن ها را از بین نمیبرند.
راهکارها جوامع مختلف برای کاهش نابرابریهای اجتماعی
جامعه شناسی انتقادی
رویکرد تبیینی
غلبه این رویکرد موجب می شد که گزاره های انتقادی و تجویزی یا داوری درباره ارزش ها خارج از علوم اجتماعی و غیر علمی قلمداد شوند.
این اعتقاد با عنوان جدایی دانش از ارزش بیان می شد؛ یعنی دانش و ارزش، دو قلمرو متمایز و متقابل دارند:
دانش قلمرو تبیین است و تبیین یعنی کشف و بازخوانی واقعیتها
ارزش قلمرو تفسیر است و تفسیر یعنی خلق و بازسازی ارزشها
رویکرد تفسیری
با غلبه این رویکرد، رویکرد تبیینی به حاشیه رفت و راه را برای بازگشت گزاره های انتقادی و تجویزی به علوم اجتماعی باز شد.
رویکرد انتقادی
در این رویکرد، از پیوند دانش و ارزش سخن به میان میآید و دانش انتقادی شکل میگیرد.
از درون رویکرد تفسیری، نوع جدیدی از جامعهشناسی به جامعهشناسی انتقادی پدید آمد.
ویژگی های جامعه شناسی انتقادی
♦به توصیف و تبیبن پدیده های بسنده نمی کند.
♦به داوری ارزشی پدیدههای مورد مطالعه می پردازد و آن را با ملاک های ارزشی (خوب و بد) و ملاک های هنجاری ( باید و نباید) ارزیابی می کند.
♦علم را به معنای حسی و تجربی آن محدود نمی کند و تلاش می کند از محدودیت های علم تجربی رها شود تا بتواند معیارهای ارزشی و هنجاری را جست و جو کند.
♦مهمترین هدف خود را، نقد وضعیت موجود جهان اجتماعی و تجویز راهحل هایی برای رسیدن به یک وضعیت بهتر میداند.
جامعهشناسان انتقادی نیز برای داوری و انتقاد، به معیارهای علمی نیاز دارند تا بر اساس آن:
درس هفتم جامعه شناسی دوازدهم انسانی
رابطه متقابل کنش های اجتماعی افراد و ساختارهای نظام اجتماعی
زندگی اجتماعی انسان، دو وجه دارد:
-از یک سو، افراد در زندگی گروهی خود با یکدیگر، جهان اجتماعی و ساختارهای آن را می سازند.
– از سوی دیگر هر جهان اجتماعی، الزام ها و پیامدهایی دارد که زندگی انسان را متاثر می سازد.
گاهی نظام اجتماعی و ساختارهای آن در کانون توجه قرار می گیرند؛ یعنی پیامدهای جهان اجتماعی برای افراد برجسته می گردد، ولی این وجه که جهان اجتماعی ساخته انسان هاست، نادیده گرفته می شود.
گاهی به کنش های اجتماعی افراد توجه بیشتری می شود؛
یعنی بر این نکته که جهان اجتماعی محصول کنش افراد است تاکید بیشتری می شود و از وجه دیگر، یعنی پیامدها و الزام های جهان اجتماعی غفلت می شود.
برجسته کردن یک وجه از زندگی اجتماعی انسان و تاکید بر آن و نادیده گرفتن وجه دیگر، می تواند آثار و پیامدهای نامطلوبی برای زندگی اجتماعی داشته باشد.
درس هفتم جامعه شناسی دوازدهم انسانی
عقاید جامعه شناسان انتقادی
جامعه شناسان انتقادی همانند جامعه شناسان تفسیری بر توانایی وخلاقیت افراد در ساختن جهان اجتماعی تاکید می کنند.
جامعه شناسی انتقادی برخلاف جامعه شناسی تفسیری کم توجهی رویکرد تفسیری به ساختارهای اجتماعی و تاثیر این ساختارها بر زندگی افراد را درست نمی دانند.
چرا بی توجهی به ساختارهای اجتماعی و نادیده گرفتن آنها، به معنای چشمپوشی از آثار و پیامدهای مخرب آن هاست؟
زیرا انتقاد از ساختارهای اجتماعی و کنترل آثار مخرب آن ها از دست می رود.
نقد سلطه در جامعه شناسی انتقادی
جامعه شناسی انتقادی با، پذیرش رویکرد تفسیری معتقد است که تمام معانی و ارزشها، ساخته پرداخته ارادههای افراد، گروهها و فرهنگ ها است؛
رویکرد انتقادی، هیچ گونه حقیقت یا فضیلتی را کشف نمی کند تا براساس این حقایق و فضائل به نقد کنش ها و روابط میان انسان ها و جوامع بپردازد؛
بلکه برای دفاع از اراده افراد ، گروه ها و فرهنگ ها معتقد است که :
نباید فرد یا گروهی بر فرد یا گروهی دیگر تحمیل شود یا فرهنگی از گستره جغرافیایی و محدوده تاریخی خود فراتر رود و بر فرهنگ دیگری اعمال سلطه کند؛ زیرا اگر چنین اتفاقی رخ دهد و اراده فرد یا گروهی سرکوب گردد، مصداق سلطه است و باید به انتقاد از آن پرداخت.
درس هفتم جامعه شناسی دوازدهم انسانی
اصول سه گانهای که جامعه شناسی انتقادی نپذیرفته است
غیر از زمان و مکان جهان متجدد، بشر این گونه می اندیشد که:
–حقایق و ارزش هایی فراتر از انسان وجود دارد که هستی آن ها وابسته به انسان نیست؛یعنی این حقایق ساخته و پرداخته ذهن ها و فرهنگ های بشری نیستند که از جایی به جایی و زمانی به زمانی تغییر کنند.
– انسان، امکان شناخت و دریافت این حقایق را دارد و باید برای دسترسی به آن ها تلاش کند.
البته انسان ها پس از شناخت این ارزش ها ممکن است زندگی خود را براساس آن ها تنظیم کنند یا بر خلاف آن ها عمل کنند.
– انسان، در شناخت صحیح این حقایق و ارزش ها ممکن است دچار خطا و اشتباه شود، ولی هرگز به سبب اشتباهات احتمالی خود از شناخت این حقایق دست نمی کشد.